[button color=”blue” size=”medium” link=”http://www.navaar.ir/blog/2015/11/24/nader-ebrahimi-a-quiet-loving-audiobook/” target=”blank” ]منتشر شده در وبلاگ نوار[/button] رمانهای زیادی در ستایش عشق نوشته شدهاند تا جایی که عشق به یکی از کلیشهایترین موضوعات در ادبیات داستانی تبدیل شدهاست. نادر ابراهیمی در این کتاب از عشقِ کلیشهای داستانهای عاشقانه حرفی نمیزند؛ بلکه با نثری خاص تعریفِ تازهای از عشق را ارائه میدهد و داستانی روایت میکند که در عین رویایی و عاشقانه بودن کاملا ملموس و باور پذیر است. اما چطور میشود با همه سختیهای روزمره ی زندگی عاشق …
نویسنده: eliafen
[button color=”blue” size=”medium” link=”http://www.navaar.ir/blog/2015/11/12/charles-bukowski-poetry-audiobook/” target=”blank” ]منتشر شده در وبلاگ نوار[/button] اگر بوکوفسکی را با رمانهایش میشناسید و از او توقع ندارید بنشیند پشت میز و شعر بنویسد بایستی این کتاب را بخوانید (یا بشنوید) چرا که در همان صفحات ابتدایی مسحورِ توصیفات و قدرتِ داستان رواییش در شعر نیز خواهید شد. ولی اگر بوکوفسکی ِ شاعر را از قبل میشناسید دیگر نیازی به تعلل نیست، این کتاب برای شماست. بوکوفسکی نویسنده و شاعریست که با زندگی رودربایستی ندارد، حرفش را …
امسال سریعتر از آنچه انتظار داشتم به انتها رسید و زمانیکه به چالش کتابخوانی سالانه ام با بیش از ۴۵ کتاب نگاهی کردم، یک کلیک کافی بود تا به دنیای تک تکِ آنها بروم و همین بهانهای شد برای نوشتن.. سال ۲۰۱۵ رو با «مرگ قسطی» آغاز کردم؛ کتابی که نخوانده، سال هاست مرا جذبِ خود کرده است. از تهران و زنجان با من سفر کرده و حال در گیلان و در کتابخانهم جا گرفتهاست. کتابی که پیش …
چهارم دی ماه سالِ ۹۳ یکی از بهترین لحظات زندگیم بود؛ وقتی که آقای منصور ضابطیان اسمم رو به عنوان نفر اول جشنواره خوندن.. امیدوارم دوباره اون لحظه رو تجربه کنم. چهارمین جشنوارهی مجازی کتابخوانی عطار در سه بخش کودک، نوجوان و آزاد شروع شده و تا پایان شهریور ادامه داره. بجنبید زیاد وقت نمونده کتاباتونو انتخاب و شروع کنید به جواب دادنِ پاسخنامهها. [button color=”pink” size=”big” link=”http://attarlibrary.ir/ketab4/” target=”blank” ]برای شرکت در مسابقه، اینجا رو کلیک کنید. 🙂 [/button]
از ابتدای هفته، هوا رو به خنکی است و گهگاه نسیمی پاییزی صورت آدم را نوازش می دهد. امسال با اینکه هوا گرمتر از تابستانهای گذشته بود، اما خنکی این چند روز تمام آن گرماهای سوزان و شرجی بودنهای ماههای قبل را از یادمان برد. همکارهایم دیگر غر نمیزنند و حتی پیش بینی میکنند که زمستان سختی در پیش است چرا؟ چون هوا از ابتدای شهریور خنک شده. تو گویی این خنکی هوا مزیتِ دیگری ندارد و تنها هشداری است …
هر چقدر فکر میکنم نمیتوانم به یاد بیاورم تابستان بود یا زمستان، ده سال پیش بود یا کمتر… اما اطمینان دارم آن روز با برادرم بودم و در کتابفروشی انتشارات هاشمی در میدان ولیعصر. ما مشغول حض بردن از کتابها بودیم و گهگاه با پیدا کردن کتابهایی که در لیستمان بود با خوشحالی همدیگر را صدا میزدیم. یادم است هر دو کنار قفسهی رمانهای خارجی بودیم و سر در کتاب و مشغول تصمیم گیری که کتاب «گور به گور» فاکنر با …
ذوب شده نوشته: عباس معروفی ناشر: ققنوس- زمستان ۱۳۸۸ به گفته عباس معروفی، این کتاب، نخستین رمان اوست که در پاییز ۱۳۶۲ از خیالها و خاطرات او از فضایی که در آنجا زیسته و نفس کشیده، نوشته شده است. رمانی که بعد از بیست و شش سال چاپ شده و به دست خوانندگان رسیدهاست. ذوب شده، داستان نویسندهای است که زیر بازجویی و شکنجه ناچار به قصه پردازی شده و آنگاه در قصههای خودش گم میشود. ناصر اسفاری که …
یک روز جلوی کلیسا نشسته بودم و داشتم به باغچهها نگاه میکردم. آن روز باغچههای حیاط و کلیسا پر از پروانههای آبی و زرد بود. آن روز اگر کسی به من میگفت که روی کتفم دو بال درآوردهام تعجب نمیکردم. چون آمادگیاش را داشتم که به موجود دیگری تبدیل شوم. ساعت چهار بعداز ظهر آیدین آمد. شکستهتر از گذشته بود. درست مثل آدمی که وارد گورستان میشود؛ خشک و غمگین و پژمرده. خواستم از شادی جیغ بزنم اما بیتوجه به …
“دیوار – ژان پل سارتر – ترجمه صادق هدایت” “شاید از خبر مرگ من، کنشا به گریه میافتاد و ماهها از زندگیاش بیزار میشد. ولی با وجود همه اینها من بودم که میمردم. به یاد چشمهای قشنگ گیرندهاش افتادم. وقتی که به من نگاه میکرد، چیزی از او به من سرایت میکرد. اما فکر میکردم که این موضوع هم خاتمه یافته و اگر حالا او به من مینگریست نگاهش در خودش میماند و به من تاثیری نداشت. من تنها بودم.” …
“دیدهای بسیار و میبینی/ میوزد بادی،پَری را میبرد با خویش / از کجا؟ از کیست؟ / هرگز این پرسیدهای از باد؟ / به کجا؟ وانگه چرا؟ زین کار مقصد چیست؟ / خواه غمگین باشی، خواهی شاد / باد بسیار است و پَر بسیار، یعنی این عبث جاریست. / آه! باری بس کنم دیگر / هر چه خواهی کن، تو خود دانی / گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون، / این است و جز این نیست. / مرگ …